زبانحال امام سجاد علیه السلام در دفن شهدا
بنی اســد متحـیّــر، ستــادهایــد هـمـه چـرا بـه بـحـر تـفکـر فـتادهایـد هـمه برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد ز خـانه سر به بیـابـان نهـادهاید همه کسی نبود که رو سوی این دیار نهد خـدا تمـام شما را جـزای خیــر دهـد بنی اسد نـگـرید این خجـسته تنـها را سـتـارگـان زمـین، مـاه انجـمنها را نصیـبتان شده قدر و سعادتی امـروز شما به خـاک سپـارید این بـدنها را به هـر بدن که رسیـدید احتـرام کـنید به زخم نیزه و شمشیرها ســلام کنید بنی اسد تن انصار رو به روی شماست که دفن پیکرشان، جمله آرزوی شماست کمک کنید در این سرزمین پیمبر را نگاه مادرما فاطمه به سوی شماست اگـر شمـا، نشناسیـد این بــدنهــا را معرّفی کنم، این پاره پــاره تنها را بنی اسد همه رو ســوی قتلگـاه کنیـد به پیکری که بوَد غرق خون نگاه کنید به مصحفی که شده آیهآیه گریه کنید ز آه خود،رخ خورشید را سیاه کنید تنی که ریخته از هم چگونه بردارید کمک کنید، که یک قطعه بوریا آرید بنی اسـد تن پـاک بـرادرم اینجـاست که عضوعضو وجودش زهم جدا جداست هرآنکه دید ورا گفت این رسول خداست کمک کنید که این جان سیدالشهداست دل حسین نه تنهـا گسـسته از داغـش پس از پدر کمر من شکسته ازداغش بنی اسد نگهم بر دو شاخۀ یاس است بر آن نشانه لبهای سیّـدالناس است به احترام بگیرید هر دو را سردست ادبکنی که این دستهای عباس است نه دست مانده به جسم مطهرش نه سری خـدا بـه مـادرش اُمُّ البنین کند نظری بنی اسد گل صدپارهای، در این چمن است شهید بی زرهی، پارهپاره پیرهن است ادب کنید که ایـن مـاه سـیـزده سـالـه پسرعموی عزیزم، سلالۀ حسن است به تیر و نیزه تن پارهپارهاش سپراست ز حلقههای زره، زخمهاش بیشتراست بنی اسد بدنی پشت خیمه مدفون است دل رباب ودل فاطمه بر او خون است مزار اوست همان روی سینۀ پدرش زخون او گل روی حسین گلگون است هنوز هست به سـوی حسین دیـدۀ او سـلام «میثم » بــر حنجـر بـریـدۀ او |